عربهاى جاهليت عقايد خرافى بسيارى داشتند كه قسمتی از آنها را«ابشهى»در كتاب«المستطرف»و ابن ابىالحديد در شرح نهج البلاغه (4) نقل كردهاند كه از نظر اطلاع ازانحطاط فكرى آنان و خدمت بزرگى كه آئين مقدس اسلام وپيامبر گرامى به آنها كرد( البته هنوزهم در جهالت خود مانده اند ) ذكر برخى از آنها در اينجا بد نيست كه از آن جمله مىنويسند:
1-بسيارى از آنها هنگامى كه مىخواستند به سفرى بروندشاخه گل«رتم» (5) را گره مىزدند و چون باز مىگشتند به سراغ آن گره مىرفتند و چنانچه آن گره باز شده بود معتقد بودند كه زن آنها در غياب به آنها خيانت ناموسى كرده و اگر گره باز نشده بود مطمئن مىشدند كه زنشان در غياب خيانتى بهشون نكرده!...
2-و يا اينكه هرگاه دچار خشكسالى مىشدند درختهائى مانند«سلع»و«عشر»را كه چوب آنها آتش زيادى داشت مىكندند وقسمتى از آنرا بر دم گاو مىبستند و آنرا آتش زده و آن گاو زبان بسته را به بالاى كوه مىبردند و معتقد بودند كه با اينكار توجه خداى را براى نزول باران جلب مىكنند...! (6)
3-و مانند اينكه اگر شخص بزرگ و كريمى از آنها از دنيامیرفت شتر او را مى آوردند و سر آن حيوان را به عقب برگردانده و محكم مىبستند و او را در گودالى بدون آب و علف مى انداختند تا به همان حال جان دهد.
و گاه میشد كه پس ازمرگ آن حيوان جثه اش را میسوزاندند و يا آنكه پوستش را كنده و از گياهى موسوم به«تمام»آنرا پر میكردند و معتقد بودند كه اينكار سبب میشود تا آن مرد پس از اينكه محشور میشود سواره باشد و مركب داشته باشد...
4-و يا اينكه اگر كسى از آنها به شهر يا قريه اى«وبا» خيزمىرفت از ترس آنكه دچار وبا و يا اجنه نشود پيش از ورود بر دم دروازه آن شهر ايستاده و صدائى همانند صداى خران مىكرد واستخوان خرگوش به گردن خود آويزان مىكرد و عقيده داشتندكه با اينكار از شر وبا و جنيان در امان خواهد ماند...و يا اينكه فرزندان خود را براى آنكه دچار جنون و يا ارواح خبيثه نشوندسرتا پا نجس كرده و يا كهنه آلوده به خون حيض و يا استخوان مردگان را بر او مىآويختند... (7) .
5-و مانند اينكه اگر مردى از آنها عاشق میشد و عشق اوبرطرف نمیشد يكى از آنها آن مرد را بر دوش خود سوارمىكرد،و آن ديگرى میامد و مفتولى آهنين را داغ مىكرد ودر ميان دو ران او مىنهاد،و بدين ترتيب درد عشق را از سر اودور مىكردند...!
6-و يا اينكه به منظور شجاع شدن گوشت درندگان رامىخوردند...!
7-و براى مسافرى كه نمىخواستند بازگردد هنگام رفتن اوپشت سرش آتش مىافروختند و برخى نيز پشت سرش كوزه میشكستند... (8) ...و براى اينكه جن زده نشوند استخوان خرگوش بگردن خودمی آويختند...!
8-و دختر يا زن بی شوهرى كه خواستگار به سراغش نمیامد موى يك طرف سرش را پريشان مىكرد و به آن چشمی كه در طرف ديگر سرش بود سورمه مىكشيد،و با يك پاى خودراه مىرفت-و همه اينكار را در شب انجام مىداد-و آنگاه میگفت:
«يا لكاح،ابغي النكاح قبل الصباح»!
و معتقد بودند كه اينكار موجب مىشود تا بزودىخواستگارى به سراغ او بيايد و شوهر كند... (9)
9-و از همه اينها بدتر آن عادت زشت و نكوهيده و جنايتی بی سابقه يعنى دختر زنده بگور كردن بود كه در قرآن كريم نيز ازآن ياد شده
و خرافات بسيارزياد ديگرى كه ذكر تمامى آنها نياز به تاليف كتاب جداگانه اى دارد،و با اطلاع اجمالى آنها خواننده محترم بهترمیتواند به معناى سخنان رهبران بزرگوار اسلام واقف گردد و ازعمق جهالت و نادانى اعراب زمان جاهليت اطلاع حاصل نمايد( هرچند که آنها همچنان هم جاهل هستند )
پی نوشت ها:
4- المستطرف ج 2 ص 89 و شرح ابن ابى الحديد ج 19 ص 382-429.
5- «رتم»گياه و يا گلى است به نام پر طاوس كه دانه هائى شبيه به عدس دارد.
6- شاعر عرب در مذمت بنى نهشل كه بگفته خود آنها را«اصحاب الحور»-يارانگاو-خوانده گويد:
قل لبني نهشل اصحاب الحور اتطلبون الغيث جهلا بالبقر و سلع من بعد ذاك و عشر ليس بذا يجلل الارض المطر
و بگفته برخى از هوشمندان شايد اين دسته اعراب زمان جاهليت در اينعادت ناپسند از هنديان پيروى كردهاند كه گاو را مقدس دانسته و او را فرشتهاىپنداشته كه به خشم خداوند دچار گشته و به زمين درافتاده...
7- شاعر عرب گويد:
يقولون علق يالك الخير رمة و هل ينفع التنجيس من كان عاشقا
و زن عربى كه بچهاش را تنجيس كرده بود تا شايد از مرگ رهايى يابد اما اينكارسودى نداد و بچهاش مرد مىگويد:
-نجسته لو ينفع التنجيس و الموت لا تفوته النفوس
8- يكى از شاعران عرب در مدح قبيله خود گفته:
و لا نكسر الكيزان في اثر ضيقنا و لكننا نقفيه زادا ليرجعا
9- و يكى از آنها درباره زنى از زنان عرب گفته:
تصنعي ما شئت ان تصنعي و كحلى عينيك اولا فدعى ثم اجحلي في البيت او في المجمع مالك في بعل ارى من مطمع
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.